جدول جو
جدول جو

معنی سگ سگه - جستجوی لغت در جدول جو

سگ سگه
سر و صدا، جار و جنجال
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سگ جگر
تصویر سگ جگر
سخت دل، بی رحم، موذی
فرهنگ فارسی عمید
نوعی مگس که پاهای دراز دارد و به بدن سگ و اسب و بعضی حیوانات دیگر می چسبد و خون آن ها را می مکد
فرهنگ فارسی عمید
(سَ گَ)
نوعی از نسترن وحشی در کتول و آمل و دیلمان. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سَ جِ گَ)
به معنی سگ جان است که سخت جان و محنت کش باشد. (برهان) ، کنایه از موذی و بیرحم و سخت دل. (آنندراج) :
استخوان پیش کش کنم غم را
زانکه غم میهمان سگ جگر است.
خاقانی.
، مردم غردل و نامهربان. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(سَ بَچْ چَ / چِ)
توله سگ. بچۀ سگ. (ناظم الاطباء). توله:
نهاده اند زن و بچۀ من از سرما
بسان سگ بچه بتفوز بر در سوراخ.
سوزنی.
پس سگ بچه ای بخانه برد و مدتی در خانه تعهد میکرد. (سندبادنامه ص 192)
لغت نامه دهخدا
(سَ گِ سَ)
حجرالکلب. رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(سُ سُ)
آن زحمت که از غایت ضعف پدید آید و به اندک جنبش درونه بلرزد و دل سبکی پذیرد و عرق شدن گیرد اگردر این وقت زور محکم کند یا شتاب برود یا بسیار بردارد یا جماع سخت کند خوف هلاک بود شاید. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سگ جگر
تصویر سگ جگر
تاب آورد سخت جان
فرهنگ لغت هوشیار
گونه ای مگس که از مگسهای معمولی کمی بزرگتر است و مگسی است موذی و سمج و چسبنده و دارای پاهای دراز و چنگالهای قوی و خون سگ و اسب و حیوانات دیگر را میمکد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سگ سر
تصویر سگ سر
سگ سار
فرهنگ لغت هوشیار
سگ وار، پاچه گیر، سگ سر، آزمند، آزور، حریص، طماع
متضاد: قانع، خرسند، دنیاپرست، مادی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
گیاهی آب زی
فرهنگ گویش مازندرانی
درختی کوچک مانند گل سرخ که در مناطق ییلاقی روید
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در ولوپی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
خستگی ناپذیر، استقامت یا لجاجت در کاری، کینه جویی
فرهنگ گویش مازندرانی
صفت سگان از درندگی و سماجت داشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی علف هرز شبیه سیر
فرهنگ گویش مازندرانی
اک اکه
فرهنگ گویش مازندرانی
داد و بیداد و سر و صدا کردن
فرهنگ گویش مازندرانی