به معنی سگ جان است که سخت جان و محنت کش باشد. (برهان) ، کنایه از موذی و بیرحم و سخت دل. (آنندراج) : استخوان پیش کش کنم غم را زانکه غم میهمان سگ جگر است. خاقانی. ، مردم غردل و نامهربان. (برهان)
به معنی سگ جان است که سخت جان و محنت کش باشد. (برهان) ، کنایه از موذی و بیرحم و سخت دل. (آنندراج) : استخوان پیش کش کنم غم را زانکه غم میهمان سگ جگر است. خاقانی. ، مردم غردل و نامهربان. (برهان)
توله سگ. بچۀ سگ. (ناظم الاطباء). توله: نهاده اند زن و بچۀ من از سرما بسان سگ بچه بتفوز بر در سوراخ. سوزنی. پس سگ بچه ای بخانه برد و مدتی در خانه تعهد میکرد. (سندبادنامه ص 192)
توله سگ. بچۀ سگ. (ناظم الاطباء). توله: نهاده اند زن و بچۀ من از سرما بسان سگ بچه بتفوز بر در سوراخ. سوزنی. پس سگ بچه ای بخانه برد و مدتی در خانه تعهد میکرد. (سندبادنامه ص 192)
آن زحمت که از غایت ضعف پدید آید و به اندک جنبش درونه بلرزد و دل سبکی پذیرد و عرق شدن گیرد اگردر این وقت زور محکم کند یا شتاب برود یا بسیار بردارد یا جماع سخت کند خوف هلاک بود شاید. (آنندراج)
آن زحمت که از غایت ضعف پدید آید و به اندک جنبش درونه بلرزد و دل سبکی پذیرد و عرق شدن گیرد اگردر این وقت زور محکم کند یا شتاب برود یا بسیار بردارد یا جماع سخت کند خوف هلاک بود شاید. (آنندراج)